ترجمه فارسی و متن تصنیف گردواری از مسعود بختیاری (زنده یاد بهمن علاءالدین)
چینو که مندیرتم دونم ایایی
ندونم چه دیدیه از ای جدایی
تا که جون دارم ولا مندیر ایمهنم
آخه باور نی کنم که بی بفایی
افتو زه افتو در ره هنی نویدی
چی آستاره کاشکی که دی سر بزیدی
گردواری ایکنم ایام به دینت
خوت خه دونی حال هر کی که نبینت
گردواری ایکنم ایام به جستت
اینشینم سر ره شو به کمینت
افتو زه افتو در ره هنی نویدی
کاشکی که چی آستاره دی سر بزیدی
افتو زه افتو در ره سیچه نیایی
کاشکی که چی آستاره دی بدرایی
ندونم چه دیدیه از ای جدایی
تا که جون دارم ولا مندیر ایمهنم
آخه باور نی کنم که بی بفایی
افتو زه افتو در ره هنی نویدی
چی آستاره کاشکی که دی سر بزیدی
گردواری ایکنم ایام به دینت
خوت خه دونی حال هر کی که نبینت
گردواری ایکنم ایام به جستت
اینشینم سر ره شو به کمینت
افتو زه افتو در ره هنی نویدی
کاشکی که چی آستاره دی سر بزیدی
افتو زه افتو در ره سیچه نیایی
کاشکی که چی آستاره دی بدرایی
جمع کردن به قصد کوچ یا سفر
اینطور که منتظرتم میدونم میای
نمیدونم چی دیدی (چه خیری دیدی) از این جدایی
تا که جون دارم والله منتظر میمونم
آخه باور نمیکنم که بی وفایی
آفتاب در اومد، آفتاب غروب کرد، هنوز نیومدی
مثل ستاره کاشکی که دیگه سر میزدی
[بساطم رو] جمع و جور میکنم میام به دنبالت
خودت خب میدونی حال هر کسی رو که نبیندت
[بساطم رو] جمع و جور میکنم میام به جستجویت
میشینم سر راه، شب به کمینت
آفتاب در اومد، آفتاب غروب کرد، هنوز نیومدی
کاشکی که مثل ستاره دیگه سر میزدی
آفتاب در اومد، آفتاب غروب کرد، برا چی نمیای؟
کاشکی که مثل ستاره دیگه در بیائی
نمیدونم چی دیدی (چه خیری دیدی) از این جدایی
تا که جون دارم والله منتظر میمونم
آخه باور نمیکنم که بی وفایی
آفتاب در اومد، آفتاب غروب کرد، هنوز نیومدی
مثل ستاره کاشکی که دیگه سر میزدی
[بساطم رو] جمع و جور میکنم میام به دنبالت
خودت خب میدونی حال هر کسی رو که نبیندت
[بساطم رو] جمع و جور میکنم میام به جستجویت
میشینم سر راه، شب به کمینت
آفتاب در اومد، آفتاب غروب کرد، هنوز نیومدی
کاشکی که مثل ستاره دیگه سر میزدی
آفتاب در اومد، آفتاب غروب کرد، برا چی نمیای؟
کاشکی که مثل ستاره دیگه در بیائی
تشکر فراووووووووووووووووووووووون
اشکم در اومد
شاید خاطره ای که زنده می کنن باعث وا شدن بغض بشه که این خوبه.
ایشالا همیشه خندون باشید...
خواهش می کنم